از کی با هم آشنا شدید؟

من و شوهرم از دوران دبیرستان همدیگه رو می‌شناختیم، همون موقع‌ها با هم گل می‌کشیدیم و فکر می‌کردیم تفریحیه و ضرری نداره، بعدش ازدواج کردیم.

چطور وارد کار خریدوفروش مواد شدین؟

یه بار امتحانی مقداری مواد خریدیم و فروختیم، وقتی دیدیم پول خوبی درمیاد، تصمیم گرفتیم ادامه بدیم و کم‌کم شد شغل اصلیمون.

مواد رو چطور جابه‌جا می‌کردید؟

خیلی حرفه‌ای داخل روکش صندلی ماشین جاساز می‌کردیم.

مواد رو به چه‌کسایی می‌فروختید؟

بیشتر معتادا رو توی پارک‌ها پیدا می‌کردیم، خیلی راحت مواد رو بهشون می‌فروختیم.

رابطه‌تون با خانواده‌ها چطور شد؟

وقتی فهمیدن، کامل از ما بریدن، هیچ‌ کس دیگه سراغمون نیومد، حتی یه زنگ ساده هم نزدن.

با پول مواد چه می‌کردید؟

با اون پولا مسافرت می‌رفتیم، خریدای گرون می‌کردیم، تفریح می‌کردیم…، ولی تهش فقط دعوا و اختلاف بینمون بود.

بچه هم دارید؟

نه، هیچ‌ وقت نخواستیم.

الآن چه‌ حسی داری؟

پشیمونم…، فکر می‌کردم زرنگی می‌کنیم، ولی آخرش همه چی رو باختیم.

بنا بر این گزارش، با دستور بازپرس پرونده، متهمان به زندان اعزام شدند و سیر مراحل قانونی همچنان ادامه دارد.